×××××××××××××××××××××××××××××××


این غزل سه سال پیش سروده شده 
اگر تکراری هست عذر خواهی میکنم 



مپرس ای دل چرا بر ما جفا رفت
مپرس آن عهد و پیمانها کجا رفت
 
مگو کان یار ما را برده از یاد
چرا چون قاصدک ها با صبا رفت
 
مگو خونِ جگر را چوُن خورم من
چرا شادی ز ما، وز جانِ ما رفت
 
مپرس از من که چوُن شد رسم گردون
که هر کس با وفا شد بی صدا رفت
 
مپرس از من که بعد از من چه سازی 
برو آن جا که فرهاد از وفا رفت
 
مگو اشکم چرا گشته شفق گون
چرا خونِ تو هم بر گونه ها رفت
 
مگو ما را چه شد، ارزان فروشند
چه شد عشقی که با غم در خفا رفت
 
مپرس از کی، بپرسی راهِ کعبه
که دیدم کعبه هم خود با خدا رفت
 
مپرس آخر مسلمانی کجا شد
که دینم زیر دستِ، فرقه ها رفت
 
مپرس از من که من خود این ندانم
چرا دین از دل و از دیده ها رفت
 
مپرس ای دل چرا گمراه گشتیم
چرا راه خدا در قصه ها رفت
 
ز حال من فقط این را بدان تو
شباهنگی شد و با غصه ها رفت
÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها